- هم چله
- دو یا چند تن که با هم چله بگیرند
برای مثال چون نداری دانه ای را حوصله / چون تو با سیمرغ باشی هم چله؟ (عطار - ۲۸۰)
معنی هم چله - جستجوی لغت در جدول جو
- هم چله
- صوفیانی که با هم چله گیرند، مصاحب همنشین: چون نداری دانه ای را حوصله چون تو باسیمرغ بای هم چله ک (منطق الطیر)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باجناغ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند هر کدام نسبت به دیگری باجناغ خوانده می شود، شوهر خواهر زن، سلف
یلدا، شب آخر پاییز و اول زمستان که مقارن است با ولادت حضرت عیسی و اول دی ماه، دراز ترین شب سال شمسی، کنایه از تاریک و طولانی، شب یلدا
کسی که با دیگری در کاری رقابت کند، رقیب، حریف
دو یا چند تن که با هم در غم و اندوهی شریک باشند، دو نفر که غم مشترکی دارند
دو یا چند کس که باهم راهی را طی کنند هم سفر، متفق متحد، باتفاق (درطی طریق) : مولانا صاعد همراه جماعت مذکور آمده بود
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
همچنین
مساوی معادل: گردش آن خط بر آن جایگاه زمین همچند گردش آفتاب بود بر فلک، بهیکل باندام: اسب را بیاوردند ازین ابرشی توسن همچند پیلی) توضیح لازم الاضافه است
کسی که در کاری با دیگری رقابت کند حریف رقیب: هرکسی بمعرکه رسید به جهت تحصیل نام و ننگ و غیرت هم چشمان بی ملاحظه از عقب مخالفان میتاخت
همتن
هاوند نیرو همنیرو همروز
هم کلک، دو یا چند نویسنده که به یک نوع نویسندگی (مقاله نویسی داستان نویسی و غیره) اشتغال دارند، مفتش، منشیان یک اداره
همدرد دو یا چند کس که بیک غصه و اندوه مبتلی باشند همدرد: همه هم حالت و هم غصه و همدردمنید پاسخ حال من آراسته تر باز دهید، (خاقانی)
هم ارزش، برابر، همتراز
همریش، هم داماد، شوهر خواهر زن، باجناق
Congeniality
cordialidade
congenialidad
serdeczność
дружелюбие
дружелюбність
gezelligheid
Geselligkeit
convivialité
convivialità
सुलभता
সান্নিধ্য
uyumluluk
urafiki